زمان جاري : شنبه 16 تیر 1403 - 12:31 بعد از ظهر
نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم
...در حال بارگيري لطفا صبر کنيد
صفحه اصلي / باشگاه هم اندیشان جوان / رمان مورد علاقه من
ارسال پاسخ جديد
رمان مورد علاقه من
تعداد بازدید: 473
soha آفلاين

ارسال‌ها : 437

عضويت:23 /9 /1391

سن: 22

تشکرها : 214

تشکر شده : 23

رمان مورد علاقه من

به نام خدا

همراه اول

سلامی گرم خدمت هموطنان عزیز

کی میخاد ازین به بعد خودش باشه؟

کی؟من؟میخام ولی هنو نرسیدم که؟

سوالات من سخت و چالشی ان؟

نمیشه راهی آسان به ذهن من خطور کنه نه؟

من فقط همین آرزوهامه اگه نرسم دیگه هم اندیش نیستم که؟

سه اخطار دارم اگه نرسم اخ میشم؟

بابا!مگه من نمیخاستم که خودم باشم حالا همین الان وقتشه حتی نباید یه ثانیه هم تلف شه؟

همان روزگار خوب شد  دنیای من؟

دوستان هم دل با کمک ستاره درخشان کار میکنن؟

آخیش راحت شدم!

بغضم گرفته ای  دوست هم دلم

میخام اشتباه بنویسم کسی نفهمه

میخام با خودم باشم

کسی منو نمیشناسه حتی خودم

میبینی پیمان چقد با خودم فاصله دارم

دارم یه انگشتی مینویسم

خیلی ارام و خونسردانه

خیلی مانند یه ابر نازک وااای چم شده اخه دوست دارم بگم

هم اتاقیم بیا پیشم از یه طرف عشقم درسم از یه طرف دوستانم

از طرف دیگه بیماریم

این زندگی قانع کننده است ایا؟

بله با شمام که داری میخونی

وضعیت ویژه کی میاد ای انتظارم دوست نازنینم

پیمان میبینی اخر خزون نشم خوبه

دلم به صفات مثبت خوشه

حس تنهایی و دلتنگیم را حس کنم

وای این روزا بد جور مغرور و احساساتی شدم

اه اه اه اه اه چقد اه بکشم تا متوجه حظورم باشن

تنگه تنگه تنگه اما خوب خوب خوب خوبم

بای سیو لیتر مای فرند کاربران گرامی ستاره های درخشان اسمون دنیایم

دنیای من خدمت همه کابران گرامی خدا قوت به همه کسانی که در زندگی من تاثیر خوب گذاشتن سلامتی هر که حرفمو باور کرد و اون رو به حقیقت یافت

میخام تموم حرفامو تو دلم نگه دارم نمیتونم به کسی بگم راهکار بلدم ولی نمیشه همه بهم اعتماد ندارن دریق از یه دوست بله همشو میریزم تو خودم تا بمیرم بله مگه چیه؟ ای روزگار میخام ارام خونسردانه رفتار کنم هیچی نشده که فقط کمی دلخورم نباید بهارم خزان شه ناسلامتی بهارم پس برادرم چی بگه کاراش بیشتر از منه شاید من بی وفا؟بی صفا؟بیمعرفت؟نارفیق؟شدم دادا بهم بگو هنو میتونم خودم باشم هر چی تو بگی البته مثبت اندیشی منطق و فلسفه

اگه عشق خودخاهی میخاد من نیستم اساس زندگی چیست شمام میدونی؟دلنوشته هایم فقط به درد کسی مثل من میخوره  کار دارم حوصله داستان ندارم تبدیلش کنم به دلنوشته بهتر نیست شاید تمام وجودم هنگه شاید مادرزادی هنگم دادا راهنمایی لطفا دارم هم دلی میکنم چون دادا سر کاره میخام دنیام نباشه اگه با حال ناخوش کسی حالم خوب شه من رمزی مینویسم کمی مفهوم سازی لازمه چون این مطالب از ته دله اشاره ایه معماییه گریه هام الکی بعضی وقتا به جای خنده میگریم تنها اشتباه رفتاری من بیشتر مشکلم اخلاق قشنگمه که حتی به خاطرش سراغ انتظار دوستم نرفتم اگه من ابیم شما ابیترینی نه هنو تموم نشد سعید روشن مانند ستاره درخشانند هرگز بالهای همو نمیشکنن ابجی داداشی هستن خب داستانای سعید اقای قصه من"به دنبال خود*به دنبال بزرگترا*تحقیق زندگی سالم*تنهایی یاش و دلتنگیاش از طرف دیگر غربت از دوستان از درسش تنها یاورش خدا میباشد *گاهی خوب و خوش گاهی غمناکترین ادم*گاهی بدبخترین ادم گاهی خوشبخترین*دل نازکی فقط به فروش رفته و بهترین دلنوشته هایش اما کمی از خودت بگو اقا سعید:فقط از اخلاقش گفت معتقده که ادم باید زندگی را تجربه کند و اما ادامه مصاحبه من با سعید:*زمانشناس*عاشق خدا*درس*تغییر*تمام اطلاعات مختصر و مفیدش از تحقیق جامع و کامل نشات میگیرد شده بود خوابو خوراکش وای سعید ینی خودتونو فراموش کردی؟ گف اره گفتم اخه چرا؟ارزوی فراموش شده یا بهتره بگم دست نیافتنی زندگی غم و شادیش باهمه البته این هنو فرضیه میباشد چرا؟تحقیق:"فرضیه سازی*جست و جو همراه اولش یه ماجراجو بود معلومه ستاره میباشد و دیگه من هیچی سوال نکردم انگار تازه یادش اومده بود چه کارست خب اقا سعید سراپا گوشم.گف:من همیشه سعیو تلاشم بنا بر اینه که شاد باشم میخام کمیاب باشم این صداقت خیلی چیز مهمیه یکی از اساس زندگی منه و زندگی ینی محبت همیشه مردم باید مقدم تر باشن من از پس خودم برمی ایم جدایی هست ادم در غم کسی شریک بودن هنره اما دلگرمی دادن به نظر شخص خودم زیباست دنیای بهاری من با داداشای مهربونم اما غرورشون بیشتر از منه باطنا مهربونن اره راست میگین ظاهر و باطن ادم باید یکی باشه خداحافظ خاننده گرامی این دلنوشته ام میباشد شاید از ب بسم الاه تا پایانش سراپا انتقادش کنی شمام ولی عین حقیقت میخام اقا سعید مختصرو مفید بحرفه شمام موافقی؟بله موافقم ادم سرش درد میگیره و خلاصه:رویای ادم*با هم*یکی بودن*محبوب واقع شدن*

به نام خدا

انتظار:عزیزم دلم پس چه کار کنم؟

نمیامم که پشیمون میشم؟

یه دنیا رعا خدمت شما ست؟

یه بارم گفتم حالم بد میشه که!

اینم شد ستاره روشن!

***************************************

اسمون ابیم ابی تر شده عاشقتر شدم خدا عاشق درسم عاشق خوبیها عاشق دیوونه نیس به خدا ای خدا خورده شدم له شدم اما انگار به خوبی نیومده برای درد شنیدن دلم تنگه شاید بتونم کمکش کنم بهش مشاوره بدم شاید یه حسی بهم بگه اره تو بلدی تو استواری بابا اصلا من دیوونه مگه عاشق خدا دیوونه گی پس بزار تو حال خودم برم تنها ارزوم دیدن یاره یار بی یاوران ای خدای خوبم من زنده ام با یاد تو دلم از همه گرفته حتی خودم به خدا خندم الکی کی گریه ام الکی میشه لطفا دنبال خود باشین نه مردم دل مهمه خییییییییییییییلی ای بابا این سیستمم هم قاتی کرده اخخخخخخخخخخخیش سیستم خوبم هم مرا نمیشناسه اره دارم به خودم محبت میکنم مگه چیه ایرادی داره اره؟پس شما یه چیزی بگو خداییش دلم گرفته اره و ماجرا این شد که یه هفته این ستاره انگار سرش به جایی خورده بود که فوری ازین رو به اون رو شد البته سرش بد جور خورد به سنگ حالش که جا امد تازه فهمید چه اتفاقی افتاده البته اینم بگم ضربه نمیدونم کجاش خورده که تموم دردش برطرف شده واقعا معجزه هنو باورم نمیشه داستانم داره تموم میشه وای ینی امپراطور هنو فهمیده چون هنو سر کاره البته اون قدر مبهوت شده بودن که زندگیشان تازه شروع شده بود میخام بگم از 0شروع کردن هنگیدن تکان خوردن تازه شدن چی بگم واقعا توصیف کردنش سخته با این همه تجربه ای که دارم نمیدونم تازه اطلاعاتم هنو ادامه داره داره به جاهای خوب داستانمون میرسیم شاید رمانش کردم خبری از اقا سعید و اقا پیمان که نیس اها صدای اقا سعید سلام اقا سعید خوش اومدی عزیز حال و احوال اقا سعید:سلام همگی ممنونم همه خوبن خب اقا سعید ادامه بده چه خبر برنامه هات کجا رسید.ستاره:من شاید رمانش کردم نگاه نوار لغزان کجاها رفته اقا سعید:واو اره درسته خب بگذریم بریم سر وقت داستانم:به اونجا رسیدیم که ضربه به سر به گیج گاه بوده همونی که درد میکرد اخه تصادف کرده بود و امیدوار و تقواپیشه و خلاصه از این جور صفات مشابه دیگه همه فرهیختن ایشالاه عمری طولانی داشته باشن ستاره در حال پذیرایی است یه پاش در اشپز خونه یه پاش سر رایانه خلاصه مواظب همه چی هست همه چی عالیه همه چی ردیف شده ایشاالاه تازه شم میخاد بره سفر به دنبال کتابای تازه خب اقا سعید:به کجا رسیدی گرامی؟اینجای رمان کمی ایراد داره باید کمی پردازش بشه مرحله ها و گامها باید طی کرد تازه خیلی کار داره هنو قالباش مونده نوشته اش چنگی به دل نمیزنه اوووووووه هنو ادامش یادم نی بزار هفته دیگه به خدا سرم خیلی شلوغه کارای فنی حرفه ای زیادی دارم از جمله اموزش رایانه و انواع کاراش تازشم هنو کارای هنری خودمم مونده هنر انواع و اقسام کارای رایانه من جمله :نرم افزار و سخت افزار تازه اینا کلی داستانه خیلی کار میخاد میخام کارای فنی انجام بدم کارای مختص به نویسندگی که شاید یه چن عکسی هم گذاشتم امیدوارم دیدگاهم لازم بوده باشه داستانا امادن فقط مونده عکسا و قالبا نوشتش خودش طول میده باید برنامه طراحی کنم اخه گفتن تموم کارا رو باید خودم انجام بدم فقط راهنمایی میکنن خوبه یه هفته تمومش میکنم اگه بگم متعجب میشید اما شاید داستان همراه اول رو دیگه ادامه بدم چون خیلی ازش خوشم اومده مخصوصا که فعلا فقط همینو بگم این اقا سعید قصه ما بعدا تموم کاراش رو ول میکنه میره فقط ادامه داستان تا اقا سعید یه کار ثابت پیدا کنه خوبه سرگرمیه خوب دیگه همراه2را حتما ببینید شاید جالبتر باشه به امید اون روزسعید:ستاره حواست به جزعیات باشه ستاره: باشه من اینجام تازه رفتم اهواز به یاد مطالبم افتادم در ذهنم یه چیزایی تصور کردم که شاید همراه3قسمتی شه و تمومش کنیم ولی نگران نباشین فقط اسمش همراه اول با داستانای متفاوت امیدوارم جالب باشه  

پیمان بیاد بهش بگم  اهان اقا سعید بزار اقا

اخه فنی تره نه تجربش بیشتره همش ازم جلوتره ولی یه قدم تا حالا نتونسته حتی بگو ربع قدم بیشتر برداره خب انگار خودش اومد سلام اقا پیمان خوش اومدی به جمع ما سلام تنکیو حال شما چطوره؟مام گفتیم خوبه اخه ما داداش ابجی ایم هنوزم مثل همیشه بهترین داستانارو مینویسیم و این صمیمیت هیچ وقت نمیره از یادم اره شاعرم شده اخه تازگیا اونا هم دست کمی ازم ندارن ولی خدایییش من فنی ترم کلیات و مخلفات با منه گاهی برای هم فکریه که به جزعیات میپردازم وای خدا ینی میتونیم داستانمون رو رمان کنیم به امید خدا دلنوشته هم تو راهه اهان اصل قضیه دلنوشته خودمه که به خواست داداشام هم فکری کردم خوششون اومد گفتن اصل قضیه بین خودمونه ینی یه جور ماجراجویانس خب دیگه اقا پیمان چی داری برامون؟گف بحث داغ البته ستاره باید بره استراحت کنه اقا سعید گف راست میگه تو برو مطالبت هست باشه؟منم قبول کردمو بحث داغو اصن ازش خبری ندارم فکر کنم میخان غافل گیرم کنن یا برای جشن تولدم باشه اصن بزارین بگم نقش اول این داستان در واقع خودمم یه ثانیه فکر کنم میام اصن شاید مطالبم جدا باشه و به عنوان یه کتاب رمانش کردم چون کار اساس من هم فکری با کارشونه چون کار فنی من واقعا خیلی کار میخاد بزار یه سری برم باشگاه شاید به روز شده باشه تا ادامه بدم

فعلا نمیتونم حتی یه حرف بنویسم نه هنو وقت هست برم اف 5بزنم شاید مطالبم به روز شه اخه خیلی وقته اپ نکردم تازه هنو ریکاوری هم میخاد اخیش تموم شد کارم چیزی نبود ادامش با سیستمه خب!ادامه رمان:اهان حالا میگم به اونجا رسیدم که خواستم همراه2رو بنویسم حالا دیگه وقتشه بهتون گفته بودم کار من فقط هم فکریه و فقط باید رمان خودمو بنویسم داداشام کار خودشون رو به من واگذار نکردن اخه نمیشه چون کار من سختره خب ادامه همراه 2داره شروع میشه خب دیگه فعلا بای

سلام همراه2شروع شد دیگه باید تنهایی کار اصلیمو شروع کنم نمیخام چیزی بنویسم هنو هفته دومی اغاز نشده پس به امید اون روز حق یاورتون

****************************************************

اینم دلنوشته:امیدوارم خوشتون بیاد

خدایا تکیه کلامهام و تیکه کلامهام پرنگ شده خدای خوبم بگو دوستم بیاد دارم از درد میمیرم حرف اول حرف اخر چرایی و حروف الفبا میخام کمی ریز بنویسم هیچ کس نخونه تا شاید بگن دیگه کم اورده بزار هر چه دل تنگشان میخان بگن اره دیگه گلاسز نمیخام میخام دلنوشتش کنم ستاره چی شده؟این صدای داداشامه میگن چته گفتم ابجیتون امید میخاد گفتن عزیز ما به هر چی دوست داری معتقدیم چته به ما بگو اخه نمیدونم چمه یهو دلم پیچ خورد باشه کمی فونت نوشته هاتو زوم کن ببینیم اینا چیه چقد مزخرفن گفتن اره  تانخندی نظر نمیدیم تا حالت جا بیاد خوش اومدی ابجی نازنین کمی بیشتر زوم کن باور کن همشو میخونیم شبا خواب نداریم حالا بی معرفت نشو دیگه افرین مگه ما رو بیشتر دوست نداری هان بریم یا فونتتو زوم میکنی باشه گفتم بزار ایدیمو بیارم بالا و همینطور پی ام بدم اس ام اس بدم ام اس بدم وب گردی برم خلاصه اینا کارای من بودن نگران نباشین چیزیم نی فقط کمی بیقرارم طبیعیه میبینین نوشته هام همون فونته شاید کمی باید برم باشگاه حتما الان اف5زدن اپ شده وای اره اپ شده من برم کارم دارن تا تمومش کنم و خونه داری تمومش کردم رمانمو اخه حین کار دنبال سوژه ام میدونم اسم سوژه ام تکراریه اما اصل و اساس محتواشه مگه نه؟اینقد درجیدم که خسته شدم فعلا خداحافظ ببینیم همو در 100000مین اخه من مینی(دقیقه ای) میحسابم کارامو گاهی ثانیه شمار خلاصه بستگی به روان ادم داره خیلی وقته کارامو انجام دادم سرم شلوغه خب!ایدیمو چک کنم انتظار:سلام خوش اومدی عزیز حالت خوبه چه خبرا بابا پیدات نیست کجایی ازین ورا راه گم کردی اخه انتظار اومده سلام ممنونم خوبم انتظار:ستاره خودت چطورستاره:من خوبم عالیم زندگی بهتر ازین نمیشه ای بابا اگه بزارن شاعرم شدم نازنین خیلی تنگیده بود این دلم الهی که همش خوبی ببینی خییییییییللللللللللی خوش اومدی عزیز انتظار:همش عالیه فقط به خاطر تو اومدم چرا مگه چی شده از وقتی میرم حوزه خیلی کار دارم خب!کارات چیه بگو شاید بتونم کمکت کنم اره حتما میتونی چون فنی ای میخام راهنماییم کنی جان دلم خب و دیگه میخام برام یه قالب درست کنی بایدانتظار:یه هفته صب کنی چون واقعا کارام خیلی زیاده گفتم باشه ابجی خب ایدیتو چک کن ببین اینا چطورن گفت عالین یه دنیا ممنونتم عزیز اجی گل انتظار کار داره داداشامم کار دارن اره من الان کنار دوستام در انجمنم کارامو ردیف میکنم خب فکر کنم دیگه کافی باشه حد اقل برای امروز پس تا فردا

حالا باید یه فردی برن تا رمانشان را بخونه نظر بده و اطلاعات موجود پردازش شود خیلی کار هنوز باید بیشتر باهاش کار کنن    

اهان به قالباش رسیدیم باید به پیمان بگم یه قالب تازه برام بگیره پیمان کجایی پیمان:اومدم ستاره جان به گوشم عزیز این قالبا به درد نمیخوره چه کارش کنم؟اهان قالبارو میگی باید سایزشو عوض کنی تا ورودیت راحت بیاد بالا حالا برو اون فونتتو تغییر بده تا کمی راحت بنویسی رنگشم هم عوض کن یه دقیقه گوش بده سوال نکن تا شفاف سازی کنم اون قالبت خیلی سنگینه برو عوض کن من یکی برات پیدا کردم ببین خوبه به نظر میاد خوب باشه چون فکر کنم عین دنیای خودته باشه؟ستاره افرین چیزی نگو کار دارم ابجی فعلا این کارا رو تمرین کن حالا سعید و صدا میکنم بیاد کمکت فقط قصه نخور که بدجور شرمندم میکنی افرین میام بعدا سعید بیا ابجیمون کارت داره فکر کنم یه مشاور حرفه ای لازم داره.

ستاره:سعید بیا کارت دارم پیمان کار داره سعید: باشه الان میام فکر نکنم به همراه3احتیاج پیدا کنی فعلا تمام حواست به کارت باشه افرین چون کارات داره ردیف میشه عزیز بیبین ابجی وقتی چیزیو بلد نیستی ستاره جان باید از یکی کمک بگیری حداقل بگو نمیتونم بحرفم تا بدونه دقیقا مشکلت چیه  خودت میدونی کیو میگم یه سر برو باشگاه ببینم فکر کنم کارت دارن واو پیمان سعید به روز شده درست شده خییییییییلللللللللللیییییی خوش حالم سعید و پیمان:میدونیم عزیز.خیلی خوب ستاره برو به کارت برس هزارتا کار ریخته سرت عزیز اول سلامتی بعد الویت کار افرین عزیز حالا خوب به مطالبی که گفتم فکر کن نباید یه کلمش جا بمونه که کارت ردیف نمیشه فقط مواظب خوبیهات باش ابجی گریه نکن ابجی به خاطر خودت میگیم عزیز میدونم سخته اولش واقعا سخته بعدش اسونه  شود سهل پیش تو دشوارها عین اب خوردن میشه واست حالا وقت همراه3نیست ابجی گل باید عمومی باهات بحرفیم یاد بگیری افرین برو به کارت برس احساساتی نشو عزیز برو باشگاه کمی مطالبو بخون میفهمی ما چی میگیم تو نمیدونی ما چی میگیم عزیز وقتی که مطالبو خوندم تازه فهمیدم دنیای من همین الان زندگی من همین الانه دیگه تصمیم گرفتم خودم باشم برای همیشه شاید ازین به بعد جدیتر باشم اما سعیم اینه که خودم باشم هنو خیلی کار دارم خیلی راه مونده من در میانه این راه چالشهایی وجود دارن که من باید بتونم حلش کنم اون هم با راهنمایی اصن یادم رفت به کارم برسم اهان به نوشته رسیده بودم نوشتمو که درست کردم رفتم سراغ ارشیو چه خوب کارش تکمیل بود و قصه این بود و دیگه باید خودتون بدانید همراه3کی بود چون هر کسی میتونه باشه نگران نباشین اگه کنجکاو شدید باید بگم این قصه ادامه داره و دیگه ستاره به همراه4نیاز نداره فکر کنم همراه3همون درسش باشه شما چی فکر میکنی؟

****************************************************

خیلی خوبین ممنونم شبگرد جان باشه حتما میگم


پنجشنبه 13 تیر 1392 - 12:47
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
shabgardashegh370 آفلاين

ارسال‌ها : 2578

عضويت:13 /6 /1391

محل زندگي: پشت کامپیوترم

تشکرها : 6

تشکر شده : 136

پاسخ 1 : رمان مورد علاقه من

on

هی فلانی ... به حرمت اون چیزی ک با خودت بری حق برگشتن نداری بی لیاقت ...
شنبه 22 تیر 1392 - 05:51
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
jojo آفلاين

ارسال‌ها : 510

عضويت:9 /11 /1391

محل زندگي: همدان

سن: 20

تشکرها : 81

تشکر شده : 63

پاسخ 2 : رمان مورد علاقه من

off

خدایا

‏”تنها‏” نگذار …

دلی را که هیچکس

‏”دردش‏” را نمیفهمد
دوشنبه 24 تیر 1392 - 23:38
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
jojo آفلاين

ارسال‌ها : 510

عضويت:9 /11 /1391

محل زندگي: همدان

سن: 20

تشکرها : 81

تشکر شده : 63

پاسخ 3 : رمان مورد علاقه من

off

خدایا

‏”تنها‏” نگذار …

دلی را که هیچکس

‏”دردش‏” را نمیفهمد
دوشنبه 24 تیر 1392 - 23:40
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
soha آفلاين

ارسال‌ها : 437

عضويت:23 /9 /1391

سن: 22

تشکرها : 214

تشکر شده : 23

پاسخ 4 : رمان مورد علاقه من

سلام منم ستاره راستی دیگه پروژم تکمیل شد روز خوش


سه شنبه 25 تیر 1392 - 20:47
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
shabgardashegh370 آفلاين

ارسال‌ها : 2578

عضويت:13 /6 /1391

محل زندگي: پشت کامپیوترم

تشکرها : 6

تشکر شده : 136

پاسخ 5 : رمان مورد علاقه من

on

هی فلانی ... به حرمت اون چیزی ک با خودت بری حق برگشتن نداری بی لیاقت ...
چهارشنبه 26 تیر 1392 - 06:06
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
jojo آفلاين

ارسال‌ها : 510

عضويت:9 /11 /1391

محل زندگي: همدان

سن: 20

تشکرها : 81

تشکر شده : 63

پاسخ 6 : رمان مورد علاقه من

سلام

خدایا

‏”تنها‏” نگذار …

دلی را که هیچکس

‏”دردش‏” را نمیفهمد
چهارشنبه 26 تیر 1392 - 22:06
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
jojo آفلاين

ارسال‌ها : 510

عضويت:9 /11 /1391

محل زندگي: همدان

سن: 20

تشکرها : 81

تشکر شده : 63

پاسخ 7 : رمان مورد علاقه من

خوبین؟

خدایا

‏”تنها‏” نگذار …

دلی را که هیچکس

‏”دردش‏” را نمیفهمد
چهارشنبه 26 تیر 1392 - 22:06
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
jojo آفلاين

ارسال‌ها : 510

عضويت:9 /11 /1391

محل زندگي: همدان

سن: 20

تشکرها : 81

تشکر شده : 63

پاسخ 8 : رمان مورد علاقه من

وای درست شده ایول

خدایا

‏”تنها‏” نگذار …

دلی را که هیچکس

‏”دردش‏” را نمیفهمد
چهارشنبه 26 تیر 1392 - 22:07
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
shabgardashegh370 آفلاين

ارسال‌ها : 2578

عضويت:13 /6 /1391

محل زندگي: پشت کامپیوترم

تشکرها : 6

تشکر شده : 136

پاسخ 9 : رمان مورد علاقه من

اره خدا رو شكر خوبيم...

هی فلانی ... به حرمت اون چیزی ک با خودت بری حق برگشتن نداری بی لیاقت ...
جمعه 28 تیر 1392 - 18:26
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.

تمامی حقوق این قالب مربوط به همین انجمن میباشد|طراح قالب : ابزار فارسی -پشتیبانی : رزبلاگ

: