عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
128 | 6052 | soha |
![]() |
65 | 3242 | soha |
![]() |
32 | 7327 | mokarrame |
![]() |
1 | 812 | golbarg |
![]() |
0 | 543 | golbarg |
![]() |
0 | 503 | golbarg |
![]() |
0 | 493 | golbarg |
![]() |
0 | 492 | golbarg |
![]() |
0 | 451 | golbarg |
![]() |
7 | 1156 | golbarg |
سلام به خانواده قدرتمندم
دنیا سرزمین رنج است .هیچ کس را از رنج گریزی نیست ولی چرابعضی ها در اوج رنجها خوشند؟ آیا واقعا"می توان رنج را هم دوست داشت ؟یا باید همواره از آن گریخت؟آیا آنکه رنج میکشد بدبخت است ؟وآنکه ازآن میگریزد خوشبخت؟
اینها سوالاتی بود که ابتدای جوانی بمبارانم کرده بود.با خود پیمان بستم تا درگلشن سرسبز پاسخها قدم ننهاده ام از پای ننشینم .وعده وفا شد.پاسخ همه را یافتم وعاشق رنج شدم.بدبخت آن نیست که درزندگی رنج دارد بلکه آن است که که فلسفه ای برای رنج خود ندارد.رنج بیهوده خوردن آهسته مردن است .
به آدمهای گوناگون نگاه کردم ..تنبل ،نادان ،کلاه بردار،لاغر ناتوان،چاق ضعیف النفس ،دزد،خسیس،خودخواه،نا امیدو...
..عارف، دانشمند، هنرمند،انتقاد پذیر،پر تلاش، خدمتگذار، شجاع، بخشنده..
تفاوتشان در سه حقیقت بود...رنج وفهم وعشق
اما کدام رنج ..سازنده یاسوزنده ؟ تفاوت نادان وخردمند درانتخاب نوع رنج است .دسته اول رنج گریزان بی تدبیرو بی دل. دسته دوم رنج پذیران مدبر وعاشق
تنبل از رنج کار می گریزد نادان از رنج یاد گیری ،ناتوان وضعیف از ورزش،چاق از رنج پرهیز،دزد از رنج زحمت ، خسیس ازرنج بخشش،خودخواه وقد از رنج انتقاد ،ناامید ازرنج سعی دوباره و...رنج گریزی ریشه تمام بدبختی هاست . آنکه از رنج سازنده بگریزد قطعا" گرفتار رنج سوزنده خواهد شد.
فلسه رنج قدرت است. مکتب من قدرت است. علت خوشبختی قدرت است.ضعیف همیشه مریض وغمگین وترسو است .عاشق رنجم ،از ضعیف بی همت بیزارم چرا که خدا هم دوستش ندارد .ضعیف جنازه ای است که عزراییل یادش رفته است همه جانش رابگیرد.شیفته کسی هستم که با مفهوم "نمیتوانم"بیگانه است.
"قوی ها جلوهء خدایند.ستودنی وتماشایی.
""""""""ایستاده مردن به از نشسته زیستن است""""""""""""سلامی بهاری به همه دوستان
چه کنیم سال نو حال نو برایمان باشد؟طبیعت زیبا جواب مارا داده است . پیراستن وآراستن و این سنت همیشه طبیعت است . دور ریختن وحذف کردن، افزودن وجذب کردن . آنچه همه ما انجام می دهیم باسوا وبی سواد ، استاد وعامی وفقیر وغنی وهمه و همه .
یعنی خانه تکانی .غبارروبی از خانه .دور ریختن آنچه بی فایده و یا زباله است وتهیه انچه مفیدوجدید وزیباست ،دورریختن بعدآن افزودن.
مانند تهیه لباس نو واصلاح موی سرو خرید وسایل جدید و....در کنار زباله های انباشته در کوچه ها .
چه فرح بخش است این خانه تکانی .چون همه می خواهند هرچه را که می توانند نو وتازه کنند مانند بهار . اما سال با نو شدن لباس ولوازم منزل وموی سر و.....نو نمیشود مگر اینکه یک خانه تکانی در اندیشه ورفتار واحساس کنیم . ازاندیشه افکار زباله ای و از رفتار زشتی ها واز احساس بدیهایش را.
زباله های فکری:خاطرات رنج آور پوچ وبیحاصل وافکار شیطانی (غم آن درد که درمان نپذیرد چه خوری)
زباله های رفتار:تنبلی وتلخ زبانی وانتقادناپذیری وغرور وبیرحمی وستم (یعنی گریز از رنج و فهم وعشق)
زباله های احساس:خشم ونفرت صاحبش را بیشتر می سوزاند تا حریفش را.وحسادت وکینه (قلبهای پرکینه به بهشت نمی روند)وافسردگی وناامیدی (قهری دردناک است وابدی ودو سویه میان فرد ومحبوب)
ترس واضطراب( مرگ تدریجی)
پس بیایید به جان خود بیفتیم وبیرحمانه بسوزیم وخود رابسازیم. واولین تمرین رنج را (رنج اخلاقی )که رنج خود سازی است شروع کنیم .
تقاضا دارم نتایج این خانه تکانی درون را بااسم مستعار برایم بنویسید.
به امید روزی که همه چون بهار ،پاک و دوست داشتنی شوند. آنروز که کسی از گرسنگی نمیرد وظلمی نباشد واشکی از چشم دل شکسته ای نریزدو....
عید ما روزی بود کز ظلم آتاری نباشد
در کمند درد ورنج وغم گرفتاری نباشد
به امید روز موعود
عید تو همایون وهمه روز تو چون عید
نوروز تو از عید تو خرمتر وخوشتر
دکتر ابراهیم میثاق
سلام به خانواده همیشه مهربانم
محبت بر دوقسم است :مهر نیاز و مهر غنا.
یکی ازسر نقص است ودیگری از سرکمال.
یکی وسیله است ودیگری هدف ومطلوب.
در اولی محبوب چون رفع نیاز می کند،دوست داشتنی است ودر دومی ،چون دوست داشتنی است محبوب است.نه بعلت رفع نیاز ..
در نوع اول مادام که محبوب سود وفایده ای در خور نیاز دارد، محبوب است .در نوع دوم محبوب هر چه کند یا نکند محبوب است. یعنی مهر اولی به فعل است دومی به فاعل . از اولی خودخواهی بر خیزد واز دومی فداکاری.
"گر از دوست چشمت به احسان اوست تو دربند خویشی نه دربند دوست"
اولی محدود ومشروط است دومی نامحدود ونامشروط
اولی موقتی وفنا پذیراست دومی همیشگی وجاودانه
این است که مهر کریمان همیشه ارزشمندتر از مهر حقیران است .
عجیب این است که می توان به محبوب هم مهر نیاز وهم مهر غنا توام با هم داشت.
زیرا مهر به فعل با مهر به فاعل قابل جمع است یعنی می توان محبوب را بخاطر (فعل مفیدش) لطفش بیشتر دوست داشت
مثال:نوع اول: مهر شاگرد به معلم _مخلوق به خالق_فرزند به والدین
مثال:نوع دوم: خالق به مخلوق _معلم به شاگرد_والدین به فرزند
مهر غنا ومحبتش بطور مطلق از سرکمال نیست . زیرا همه ناقصند ونیازمند. از اینروی با ارزش ترین محبت ،محبت خداست به مخلوق وبس.
انسان مهربان چون دلبسته است پس محبت کردن مطلوب اوست در نتیجه وقتی محبت می کند لذت می برد.
انسان مهر طلب چون وابسته است پس محبت کرده وسیله اوست بنابراین وقتی محبت می کند در انتظار نتیجه رنج می کشد.
""""عاشقم بر قهر وبر لطفش بجد وین عجب تر عاشقم بر این دوضد""""
دکتر ابراهیم میثاق
سلام به خانواده عزیزم که همیشه محبتشان شامل حال من می باشد.
""""محبت تحصیلی است نه تحمیلی""""
برای ایجاد محبت در دل محبوب "یعنی محبوب شدن"باید ابتدا عوامل جاذبه ودافعه محبوب را شناخت .بعد با ملاحظه عوامل دفع وبکارگیری عوامل جذب با اوبرخورد کرد.
محبت یک قدرت است" یعنی دوست داشتن ومهرورزی "که اغلب از آن بی بهره اند.
این قدرت مخصوص انسانهای کمال یافته است .این افراد دیگران را باکمترین خوبی دوست دارند ولی دیگران اینان را با کمترین بدی دشمن می دارند.
هر محبت را فاصله ای مخصوص خود است که مربوط به هر دو طرف می شود."محب ومحبوب" . هر دو در تغییرش نقش دارند. اگر یک طرف به تنهایی بخواهد تغییر ایجاد کندوفاصله را کم کندو نزدیک شود حاصلش دلزدگی است .واگر بخواهد فاصله را زیاد کند ودور شود، نتیجه اش دلسردی است .
"""""این فاصله زیر سایه زمان تغییر طبیعی خواهد داشت .""""
هرارتباط فاصله منطقی دارد که "دوری "می آورد"دلسردی"و "نزدیکی"می آورد "دلزدگی".
""عشق تمرکز تمام خواسته های ارضا نشده پنهان وآشکار است .""
عشق مرکز ثقل تمام نیازهاست. عشق به کمال تعلق می گیرد .کمال صورت یا سیرت یا هردو.زیرا انسان مجذوب برتر است .
هر که را در سر نباشد عشق یار بهر او پالان وافساری بیار
در این دنیا عشق را جز با رنج نفروشند.برای رهایی از شدت این رنج یافتم که به محبت وابسته باشم نه محبوب.
"زنده بی عشق، کسی درهمه عالم نیست
وان که بی عشق بماند نفسی،آدم نیست"
دانلود
onelink.ir/5RnG0
تعداد صفحات : 169