loading...
باشگاه هم اندیشان شبکه چهار
آخرین ارسال های انجمن
محمد بازدید : 471 شنبه 06 خرداد 1391 نظرات (0)

از غرب تا به شرق
رواز کرد تیر و تا پر به خون نشست
از آشیانه اش
از اوج شاخسار
در واپسین دم هستی
با جوجگان خویش چنین گفت
من درد بوده ام
عمری میان شعله ی امیدهای دل
می سوختم
شگفت که دل سرد بوده ام
تب کرده ام ز عشق
خون خورده ام ز رنج که از شعر گل کنم
در باغ عطر و رنگ
گل زرد بوده ام
از من مپرس که پرسیده ام ز خویش
این بود زندگی ؟
با اینکه مهره های کشته این نرد
بوده ام
آری هر آنچه به من گویند
یا آنچه روزگار به من کرد بوده ام
اما
ای کودکان به یاد سپارید
من مرد بوده ام

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
باشگاه هم اندیشان شبکه چهار
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    کدوم بهتره
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1127
  • کل نظرات : 239
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 672
  • آی پی امروز : 84
  • آی پی دیروز : 88
  • بازدید امروز : 157
  • باردید دیروز : 368
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 947
  • بازدید ماه : 2,378
  • بازدید سال : 60,047
  • بازدید کلی : 862,886
  • کدهای اختصاصی
    امار