loading...
باشگاه هم اندیشان شبکه چهار
آخرین ارسال های انجمن
محمد بازدید : 285 شنبه 06 خرداد 1391 نظرات (0)

خانه دل تنگ غروبی خفه بود
مثل امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پر شد
من به خود گفتم یک
روز گذشت
مادرم آه کشید
زود بر خواهد گشت
ابری هست به چشمم لغزید
و سپس خوابم برد
که گمان داشت که هست این همه درد
در کمین دل آن کودک خرد ؟
آری آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم
معنی هرگز را
تو چرا
بازنگشتی دیگر ؟
آه ای واژه شوم
خو نکرده ست دلم با تو هنوز
من پس از این همه سال
چشم دارم در راه
که بیایند عزیزانم آه

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
باشگاه هم اندیشان شبکه چهار
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    کدوم بهتره
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1127
  • کل نظرات : 239
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 672
  • آی پی امروز : 40
  • آی پی دیروز : 88
  • بازدید امروز : 51
  • باردید دیروز : 368
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 841
  • بازدید ماه : 2,272
  • بازدید سال : 59,941
  • بازدید کلی : 862,780
  • کدهای اختصاصی
    امار